دختر خیر الورى و همسر فخر بشر
علم مخزون، غیب مكنون در ضمیرش مستتَر
لیلة القدر، نزول كل قرآن مبین
مطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دین
آسمان یازده خورشید تابان وجود
روشن از نور جمالش عالم غیب و شهود
شمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفى
مهجه قلبى كه آن دل بود قلب ماسوى
آیه تطهیر وصف عصمت كبراى او
هل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى او
تا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دین
منتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلین
اندر آن روزى كه وا نفسا بگویند انبیا
شیعتى گویان بیاید او به درگاه خدا
مصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدر
در حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشر
علم ما كان و یكون ثبت است اندر دفترش
نى سلونى گفته در عالم كسى جز همسرش
اوست مشكاة دو مصباحى كه شد عرش برین
زینت از آن دو، چراغ راه رب العالمین
میوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى است
حاصل آن عمر كوتاهش شهید كربلا است
زینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترش
گوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرش
دامنش جان جهان و یك جهان جان پرورید
وه چه جانى كه خداوند جهان او را خرید
خون بهاى خون او شد ذات قدّوس خدا
گشت كشتى نجات خلق و مصباح الهدى
منقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأنام
لیك جبریل امین بنمود در كویش مقام
بود امین وحى دائم در صعود و در نزول
تا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتول
دل شكسته بود و از هجر پدر بیمار بود
تسلیت مىداد او را ذات پاك ذو الجلال
تا بكاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملال
عطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل كل
ساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسل
زین سبب روح القدس شد در حریم او مقیم
تا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیم
زین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر كشید
رفت جبریل امین و از مدینه دل برید
مرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دین
عرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنین
آنكه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و مات
كرد در فقدان این همسر تمناى ممات
بود زهرا ركن آن ركن زمین و آسمان
رفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهان
صورتى كو خَلق و خُلق عقل كل را مىنمود
گشت پنهان نیمه شب در خاك غم، امّا...
ماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفت
کس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بود
دیده عالم ندیده زهرهاى مانند زهرا
دخترى مادر نزاده كو شود اُمّ ابیها
شد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شد
متفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3364